جدول جو
جدول جو

معنی خلیل گر - جستجوی لغت در جدول جو

خلیل گر
(خَ گَ)
دهی است از دهستان بالاگریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمۀ بردسفید و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان فرشبافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیل گر
تصویر نیل گر
رنگرزی که چیزی را با نیل رنگ می کند
فرهنگ فارسی عمید
(خَ گَ)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروۀ شهرستان سنندج و دارای 460 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات و سقز و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِگَ)
بسیار خایه کننده. بیوض. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
مانند خلیل. خلیل گونه:
کآنجا بدست واقعه بینی خلیل وار
درهم شکسته صورت بتهای آرزو.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(خَ سَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن. دارای 321 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسوله و محصول آن برنج و ابریشم و گردو و ذغال. شغل اهالی زراعت و کسب و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
مرکّب از: بیل + گر، سحاء. آنکه خاک و گل را از زمین رندد و باغبان که از بیل خیابان و غیره را آرایش دهد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ)
کنایه از ایجادکننده لعل. (آنندراج). سازندۀ لعل:
سنبل او سنبلۀ روزتاب
گوهر او لعل گر آفتاب.
نظامی.
لعل فشان ساقی زرین کمر
گشته چو خورشید فلک لعل گر.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
نیل کار. کسی که با نیل رنگ می کند. (ناظم الاطباء). صباغ. رنگرز. (یادداشت مؤلف) :
نیلگر یاری وز غم بر من
نیلگون کرده ای جهان یکسر.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
تصویری از لعل گر
تصویر لعل گر
لالگر
فرهنگ لغت هوشیار
سفیدگر، مسگر
فرهنگ گویش مازندرانی